بررسی رابطه روش کمی و ریاضیاتی در علم با الهیات مسیحی در قرون وسطای متاخر
یکی از مهمترین ویژگیهای علم نوین روش کمّی و ریاضیاتی آن است. باور رایج این است که این مبنای علم نوین در قرن شانزدهم و در انقلاب علمی به همراه خود علم نوین به وجود آمده است، لکن بررسیهای تاریخی حاکی از آن است که روش کمّی علم نه در بحبوحه ظهور علم نوین در انقلاب علمی، بلکه در منازعات الهیاتی قرون و...
Guardado en:
Autores principales: | , |
---|---|
Formato: | article |
Lenguaje: | FA |
Publicado: |
Imam Sadiq University
2019
|
Materias: | |
Acceso en línea: | https://doaj.org/article/514d40b23d6d42d59a059d9aea358270 |
Etiquetas: |
Agregar Etiqueta
Sin Etiquetas, Sea el primero en etiquetar este registro!
|
Sumario: | یکی از مهمترین ویژگیهای علم نوین روش کمّی و ریاضیاتی آن است. باور رایج این است که این مبنای علم نوین در قرن شانزدهم و در انقلاب علمی به همراه خود علم نوین به وجود آمده است، لکن بررسیهای تاریخی حاکی از آن است که روش کمّی علم نه در بحبوحه ظهور علم نوین در انقلاب علمی، بلکه در منازعات الهیاتی قرون وسطای متأخر متولد شد. این نکته از جهت روشن کردن رابطهای که علم و دین در طول تاریخ مغربزمین داشتهاند حائز اهمیت است. شواهدی حاکی از آن است که متألهان مسیحی، با انگیزههای الهیاتی، مسائلی را مطرح کردند که بستر مناسبی را برای پیدایش تجربهگرایی به وجود آورد. در نوشتار حاضر عوامل پیدایش روش کمّی را در قرون وسطای متأخر و در میان متألهان مسیحی مورد بررسی قرار خواهیم داد. از خلال این بررسی آشکار خواهد شد که در این عصر سه عامل مهم که با انگیزههای الهیاتی همراه بودند در به وجود آمدن روش کمّی موثر واقع شدند: توجه به نورشناسی با انگیزههای الهیاتی، افلاطونگرایی در الهیات، و وجود انگیزۀ الهیاتی در استفاده از ریاضیات. در ضمنِ این تحلیل، رابطۀ تجربهگرایی و الهیات مسیحی در قرون وسطای متأخر روشن خواهد شد. |
---|