نسبت مفهوم واجبالوجود در فلسفه اسلامی با خدای متشخص و غیرمتشخص
وجود اصولی همچون «تقسیم موجودات به واجب و ممکن در عین پذیرش اشتراک معنوی وجود»، «نیازمندی واجبالوجود به اثبات»، «اشتراک معنوی صفات واجبالوجود با صفات ممکنالوجودها»، «کاربرد محمولهای مربوط به موجودات متشخص برای واجبالوجود»، «تلقی گفتاری از وحی»، و «تلقی شخص داشتن از خداوند در هنگام عبادت» از جمل...
Guardado en:
Autor principal: | |
---|---|
Formato: | article |
Lenguaje: | FA |
Publicado: |
Imam Sadiq University
2019
|
Materias: | |
Acceso en línea: | https://doaj.org/article/7b27483153a84ce1b145fb5d3f02ad5b |
Etiquetas: |
Agregar Etiqueta
Sin Etiquetas, Sea el primero en etiquetar este registro!
|
Sumario: | وجود اصولی همچون «تقسیم موجودات به واجب و ممکن در عین پذیرش اشتراک معنوی وجود»، «نیازمندی واجبالوجود به اثبات»، «اشتراک معنوی صفات واجبالوجود با صفات ممکنالوجودها»، «کاربرد محمولهای مربوط به موجودات متشخص برای واجبالوجود»، «تلقی گفتاری از وحی»، و «تلقی شخص داشتن از خداوند در هنگام عبادت» از جمله شواهدی هستند که در آثار فلاسفه مسلمان بر متشخص بودن واجبالوجود دلالت میکنند. در کنار این شواهد، میتوان مواردی را یافت که بر غیرمتشخص بودن واجبالوجود دلالت دارند. از جمله میتوان به «نظریه فیض»، «بساطت محض واجبالوجود»، «غیرمتناهی بودن واجبالوجود»، «تنزیهی بودن سخن گفتن از خداوند» و «نفی وجود مستقل از معلول» اشاره کرد. کارکرد حداقلی شواهد دسته دوم در کنار شواهد متشخص بودن واجبالوجود آن است که نشان میدهند مفهوم واجبالوجود در فلسفه اسلامی از حیث دلالت بر خدای متشخص یا غیرمتشخص گرفتار ابهام است و نمیتوان قاطعانه از تطابق واجبالوجود در فلسفه اسلامی با خدای متشخص دفاع کرد. شواهد دسته دوم در کارکرد حداکثری خود میتوانند نشان دهند که واجبالوجود در فلسفه اسلامی با خدای غیرمتشخص تطابق دارد. در این مقاله کارکرد حداقلی شواهد غیرمتشخص بودن خداوند مد نظر است، هرچند که در خصوص کارکرد حداکثری این شواهد نیز توضیحاتی ارائه میشود. |
---|