بررسی و تحلیل ارادهٔ الهی از دیدگاه میرداماد
آرای میرداماد در بحث ارادۀ الهی را میتوان در سه بخش طرح کرد: (1) معناشناسی، (2) وجود شناسی و (3) تفسیر روایات دالّ بر فعلی بودن صفت اراده. در حوزۀ معناشناسی، با استناد به ادلهٔ نقلی و عقلی، او قائل به تفاوت میان ارادۀ الهی و انسانی شده و ارادۀ الهی را «علم به نظام اکمل و عنایت به تحقق آن» تعریف کرد...
Guardado en:
Autores principales: | , |
---|---|
Formato: | article |
Lenguaje: | FA |
Publicado: |
Imam Sadiq University
2017
|
Materias: | |
Acceso en línea: | https://doaj.org/article/dc76b86a538b4fa0b348d17ffe436738 |
Etiquetas: |
Agregar Etiqueta
Sin Etiquetas, Sea el primero en etiquetar este registro!
|
Sumario: | آرای میرداماد در بحث ارادۀ الهی را میتوان در سه بخش طرح کرد: (1) معناشناسی، (2) وجود شناسی و (3) تفسیر روایات دالّ بر فعلی بودن صفت اراده. در حوزۀ معناشناسی، با استناد به ادلهٔ نقلی و عقلی، او قائل به تفاوت میان ارادۀ الهی و انسانی شده و ارادۀ الهی را «علم به نظام اکمل و عنایت به تحقق آن» تعریف کرده است. در ساحت وجودشناسی، و بحث از ذاتی یا فعلی بودن صفت اراده، میرداماد ادلهای بر ذاتی بودن آن بیان کرده و به دنبال آن به مصاف دیدگاه کلینی در باب نفی ارادۀ ذاتی در حق تعالی و نقد آن رفته است. در مقام سوم، میرداماد سعی در تبیین عدم تنافی دیدگاه خود با احادیث و روایات دال بر صفت فعل دانستن اراده و حادث بودن آن دارد. بدین منظور وی اراده را به دو اطلاق در نظر میگیرد، نخست معنای مصدری که اراده بدین معنا سازگار با ذات الهی و به معنای احداث و ایجاد شیئی است، و گاهی نیز مقصود از اراده معنای فعلی است که همان فعلی است که فاعل آن را ایجاد میکند و در روایات اراده در این معنا منتزع از مقام فعل بوده و حادث است. |
---|