جعل معنا از نگاه سارتر و نقد و بررسی آن بر اساس مبانی شناختگرایی
جعل و کشف معنا دو دیدگاه بنیادین در معنای زندگی هستند که هر کدام موافقان و مخالفانی را به خود اختصاص دادهاند. سارتر با تبیین وجودِ فینفسه و وجودِ لنفسه، و همچنین مفاهیمی همچون امکان ناضرور، آزادی و فردیت، ابتدا جهان را از هر معنایی تهی میکند و سپس برای استعلای خویش و همچنین عدم انفعال، در پی جعل...
Enregistré dans:
| Auteurs principaux: | , |
|---|---|
| Format: | article |
| Langue: | FA |
| Publié: |
Imam Sadiq University
2016
|
| Sujets: | |
| Accès en ligne: | https://doaj.org/article/f164be713e7540c7b0597a6a8dfce6b7 |
| Tags: |
Ajouter un tag
Pas de tags, Soyez le premier à ajouter un tag!
|
| Résumé: | جعل و کشف معنا دو دیدگاه بنیادین در معنای زندگی هستند که هر کدام موافقان و مخالفانی را به خود اختصاص دادهاند. سارتر با تبیین وجودِ فینفسه و وجودِ لنفسه، و همچنین مفاهیمی همچون امکان ناضرور، آزادی و فردیت، ابتدا جهان را از هر معنایی تهی میکند و سپس برای استعلای خویش و همچنین عدم انفعال، در پی جعل معناست. بنابراین، در این حوزه، سارتر را میتوان یک ناشناختگرا و سوبژکتیویست خواند و از این رو انتقادات مربوط به این دو نحله به سارتر نیز تعلق میگیرد. برای نمونه، سارتر با سوبژکتیو دانستن معنا امکان هر گونه داوری معرفتی را دربارۀ صدق و کذب دیدگاه اخذشده از بین میبرد. در عین حال، به نظر میرسد، با توجه به مبانی معرفتی ناشناختگرایان و سوبژکتیویستها، میتوان از قوت این نقد کاست. همان طور که میدانیم، تأکیدِ سارتر و سایر اگزیستانسیالیستها بر جعل و یا کشف معنا شدیداً وابسته به فرد و ساختار سوبژکتیو اوست. بنابراین به نظر میآید با توجه به بنیانهای فلسفی سارتر، نقدهای مبتنی بر شناختگرایی بر سارتر وارد نباشد. |
|---|