نقش دیگری نزد یوهانس اکهارتوس

امروزه «دیگری» و نوع ارتباط با آن یکی از مسائل مهم فلسفه است. در این مقاله سعی می‌شود با این مسئلۀ جدید به بازخوانی افکار یوهانس اکهارتوس، فیلسوف‌ـ‌عارف متعلق به قرون ‌وسطی بپردازیم، تا ضمن بررسی چگونگی مطرح شدن «دیگری» در اندیشه‌ای عرفانی، به این پرسش پاسخ گوییم که چگونه فیلسوفی در اواخر قرون ‌وسطی...

Description complète

Enregistré dans:
Détails bibliographiques
Auteurs principaux: احمد عسگری, محمدمهدی عبدالعلی نژاد
Format: article
Langue:FA
Publié: Imam Sadiq University 2019
Sujets:
Accès en ligne:https://doaj.org/article/f448b6466b8d46e09b9695fa33b5501b
Tags: Ajouter un tag
Pas de tags, Soyez le premier à ajouter un tag!
Description
Résumé:امروزه «دیگری» و نوع ارتباط با آن یکی از مسائل مهم فلسفه است. در این مقاله سعی می‌شود با این مسئلۀ جدید به بازخوانی افکار یوهانس اکهارتوس، فیلسوف‌ـ‌عارف متعلق به قرون ‌وسطی بپردازیم، تا ضمن بررسی چگونگی مطرح شدن «دیگری» در اندیشه‌ای عرفانی، به این پرسش پاسخ گوییم که چگونه فیلسوفی در اواخر قرون ‌وسطی می‌تواند برای انسان معاصر سخنی برای گفتن داشته باشد و او را در پاسخ به مسائلش یاری رساند. در این پژوهش نشان داده می‌شود که چگونه نوع نگاه اکهارتوس به «خود» موجب اهمیت یافتن «دیگری» در اندیشۀ وی می‌شود. در ادامه ضمن تبیین ویژگی‌های «دیگری» و تقسیم آن به «دیگری» حقیقی و «دیگری» موهوم، نوع ارتباط فرد با هر یک از آنها بررسی می‌شود. آنچه برای اکهارتوس اهمیت دارد ارتباط با «دیگری» حقیقی است که برای او عبارت است از ذات الوهیت. لیکن ارتباط با او از طریق شناخت فلسفی ممکن نیست، لذا وی چگونگی این ارتباط را از طریق مفاهیمی عرفانی چون عشق، تبتّل، پسر خدا شدن و... توضیح می‌دهد. در نهایت ملاحظه می‌شود چگونه فرد از طریق یکی شدن با ذات الوهیت از طرفی به خودشناسی می‌رسد و از طرف دیگر ذات الوهیت اعمال و ارتباط او با دیگران را هدایت می‌کند.